ارشان و آرتان خان جان هدیه های آسمونی

از روزی که صدای تپش قلب کوچکت  در وجودم طنین انداز شد، شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت امروز ثانیه هایمان  نام تو را فریاد می زنند و من و پدر در اوج عشق خود را در پستوی زمان تنها حس نمی‌کنیم . . . امروز با شکوهترین روزمان است روزی که آفریدگار تو را به جهان هدیه داد و من میترسم به تو تبریکی بگویم که شایسته تو نباشد به زمین خوش آمدی فرشته ی مهر و زیبایی تولدت مبارک ...

چون ما تبريز بودیم و تولدم قرار بود تو تهران و خونه عزيز جون برگزار بشه، زحمت سفارش کيک را خاله سحر کشيد که برای هماهنگی با تم تولدم سفارش خرس مهربون داد. البته کيک هم از طرف خاله سحر به عنوان کادوی تولدم داده شد.  دستش درد نکنه خيلی خوش رنگ و خوشمزه بود.    ...

حسن منو سوار دوچرخه ام کرده ولی خودمم نمی دونم منظورم از اين نگاهی که یه او کردم چيه؟ احتمالا دارم با اين نگاه بهش می گم که: جون مادرت ولم نکنی ها؟! ...

با اينکه يک جشن خودمونی بود اما کلی کادو گرفتم.  لباس، کاپشن ، کفش کتانی، اسباب بازی، ماشین کنترلی، ماشين پایی و دوچرخه و کلی پول.  هورا ...

چون به کارتون خیلی علاقه دارم مخصوصا به کارتون پینگو و رنگین کمان، مامان فریبا می خواست تم تولدم را پینگو يا رنگین کمان انتخاب کنه اما چون تم پینگو پیدا نکرد تصمیم گرفت تم خرسهای مهربون را انتخاب کنه که توش رنگین کمان هم داره.  سفارش تم تولدم را به دیانا تم داد و خريد اینترنتی کرد و زحمت آوردنش را هم خاله سحر کشيد.  تم رنگی و قشنگی بود شامل ریسه، بادکنک، فشفشه، ليوان و بشقاب، دستمال کاغذی، نشانگر غذا و ... با اسم خودم و تم خرسهای مهربون.  مامان فریبا کلی ايده های نو ياد گرفت و قراره تم تولد 2 سالگیم را خودش درست کنه! ببينیم چه کار خواهد کرد؟! ...

برای عصرانه هم مامان سالاد ماکارانی و سالاد الويه درست کرده بود.  ...

...

...

مامان فریبا برای هماهنگی با تم تولدم قصد داشت ژله رنگين کمانی درست کنه اما چون می ترسيد لايه های ژله از هم جدا بشه، ژله ها را توی ظرف شیشه ای درست کرد.  خوب آخه فقط يکروز قبل از تولدم تهران بوديم و مامان خيلی وقت زِیادی برای انجام کارها نداشت.  ...

مامان خيلی دوست داشت که بابا برام ماشين شارژی بگيره اما بابایی گفت دوچرخه بخريم به چند دليل: 1- ماشين شارژی تحرک بچه را کم می کنه و بچه تنبل می شه 2- خيلی جاگيره و چون سنگينه حمل و نقلش سخته. مامان هم متقاعد شد.  بهمين دليل يک دوچرخه فنری قشنگ برام خريدند و يک ماشين پایی هم خريدند.  ماشین شارژی را خيلی دوست دارم و دائم باهاش بازی می کنم ...